مرکز تحقیقات فیزیولوژی غدد درونریز، پژوهشکده علوم غدد درونریز و متابولیسم، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران، ، ghasemi.asghar@gmail.com
چکیده: (342 مشاهده)
سندرم متابولیک به مجموعهای از عوامل خطر مرتبط با بیماریهای قلبی عروقی و دیابت نوع 2؛ شامل پرفشاری خون، دیسلیپیدمی، افزایش گلوکز ناشتا و چاقی، که اغلب با هم اتفاق میافتند، گفته می شود. یکی از روشهای متداول برای القاء مدل سندرم متابولیک در موش صحرایی، دستکاری رژیم غذایی است؛ که عادات غذایی ناسالم در جوامع انسانی را شبیهسازی می کند. هدف این مطالعه، ارائه راهنمای کاربردی برای ایجاد مدل سندرم متابولیک در موش صحرایی با تجویز رژیم غذایی پرکربوهیدرات است. مدل سندرم متابولیک القاء شده با تجویز رژیم غذایی پرکربوهیدرات یک روش ساده، رایج، سریع، عملی و اقتصادی است و برای ایجاد آن به تجهیزات خاصی نیاز نیست. در مدل سندرم متابولیک مبتنی بر تجویز رژیم غذایی پرکربوهیدرات عواملی نظیر نوع کربوهیدرات استفاده شده (فروکتوز یا ساکارز)، دوز و مدت زمان تجویز(5 هفته تا 48 هفته)، روش تجویز(آب آشامیدنی یا غذای جامد)، و اجزای لازم برای تأیید مدل (چاقی، دیس لیپیدمی، پر فشاری خون، مقاومت به انسولین و افزایش گلوکز خون ناشتا) باید مورد توجه قرار بگیرند. با توجه به دستورالعمل مطالعه حاضر، تجویز ساکارز 30-20 درصد در آب آشامیدنی به مدت 15-10 هفته سبب ایجاد مدل سندرم متابولیک با فنوتیپ سطح سرمی بالا از تریگلیسرید، انسولین و گلوکز در حالت ناشتا و همچنین مقاومت به انسولین در موش صحرایی میشود. اگر تجویز ساکارز 30-20 درصد در آب آشامیدنی حداقل برای 25 هفته (تا 40 هفته) ادامه داشته باشد، مدل سندرم متابولیک با فنوتیپ چاقی و پرفشاری خون در موش صحرایی بوجود میآید. برای پایش تغییرات بوجود آمده در فنوتیپها پیشنهاد میشود که اجزای لازم برای تأیید مدل، با حالت پایه در همان موش و با موش های شاهد مقایسه گردد.
Jeddi S, Ghasemi A. A Review of Methods for Metabolic Syndrome Induction in Rats: A Practical Guide Using High-Carbohydrate Diet. Iranian Journal of Endocrinology and Metabolism 2023; 25 (2) :130-143 URL: http://ijem.sbmu.ac.ir/article-1-3089-fa.html
جدی سجاد، قاسمی اصغر. مروری بر روشهای ایجاد سندرم متابولیک در موشهای صحرایی: راهنمای کاربردی ایجاد مدل با تجویز رژیم پرکربوهیدرات. مجلهي غدد درونريز و متابوليسم ايران. 1402; 25 (2) :130-143