۴ نتیجه برای هداوند
دکتر مهرداد روغنی، علی باقری، سید مسعود اطیابی، علی هداوند خانی،
جلد ۵، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۲ )
چکیده
مقدمه: هیپرآلژزی یکی از علایم مهم نوروپاتی دیابتی است که از شکایات بالینی افراد مبتلا محسوب میشود و نحوه زندگی این افراد را تحت تأثیر قرار میدهد. تعدیل درد در این افراد از اهمیت زیادی برخوردار است، از این رو، در این مطالعه اثر آنالژزیک عصاره آبی برگ گشنیز در موشهای صحرایی نر که با استرپتوزوتوسین (STZ) در آنها دیابت قندی ایجاد شده بود، با استفاده از آزمون فرمالین در دو فاز حاد و مزمن بررسی شد. مواد و روشها: در این تحقیق از موشهای صحرایی نر نژاد ویستار در محدوده وزنی ۳۵۰ –۲۵۰ گرم استفاده شد. موشها به طور تصادفی به سه گروه شاهد, گروه دیابتی و گروه دیابتی درمان شده با عصاره آبی برگ گشنیز تقسیم شدند. برای القای دیابت در حیوانات از داروی استرپتوزوتوسین (STZ) به صورت تک دوز به میزان mg/Kg ۶۰ استفاده گردید. پس از گذشت یک ماه، آزمون فرمالین روی تمام موشها انجام گرفت. یافتهها: نتایج به دست آمده از آزمون فرمالین نشان داد که میزان درد در موشهای دیابتی پس از گذشت یک ماه در اینتروال دوم از فاز حاد آزمون فرمالین (فاصله زمانی ۱۰-۵) افزایش معنیداری (۰۰۱/۰p<) نسبت به گروه شاهد نشان میدهد (افزایش ۷۶%). در حالی که تفاوت موجود بین دو گروه شاهد و دریافت کننده عصاره آبی برگ گشنیز در همین فاصله زمانی کمتر معنیدار (۰۵/۰p<) است. با وجود این، میزان درد در موشهای دیابتی دریافت کننده عصاره در دو فاز حاد و مزمن آزمون فرمالین هیچ گونه تفاوت معنیداری نسبت به هم نشان نداد. نتیجهگیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که تجویز عصاره آبی برگ گشنیز به میزان mg/Kg ۱۰۰ به مدت یک ماه به موشهای دیابتی کاهش معنیداری در میزان گلوکز خون و میزان احساس درد در مراحل حاد و مزمن آزمون فرمالین به وجود نمیآورد.
دکتر محسن خلیلی نجفآبادی، دکتر علی باقری، علی هداوندخانی،
جلد ۷، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۴ )
چکیده
مقدمه: محور هیپوتالاموس ـ هیپوفیز در انواع وابستگیهای دارویی، به خصوص اعتیاد به مواد مخدر تحت تأثیر قرار میگیرد. با توجه به نقش کلیدی تیروئید در فعالیتهای حیاتی انسان و ارتباط مستقیم تیروئید با محور هیپوتالاموس ـ هیپوفیز، این مطالعه به بررسی اثر مزمن مورفین (وابستگی به مورفین) بر ترشحات تیروئید پرداخته است. شاید بتوان از نتایج این مطالعه برای درمان بیماران معتاد که علاوه بر تغییرات روانی با تغییرات فیزیولوژیک بدن هم رو به رو هستند استفاده کرد. مواد و روشها: این مطالعه بر روی موشهای صحرایی نر نژاد ویستار انجام گرفت. اندازهگیری غلظت هورمونهای T۳، T۴، و TSH در سرم جدا شده از خون رترو اوربیتال رتها توسط کیتهای هورمونی و به روش الیزا انجام پذیرفت (گروه شاهد ۵۰=n). سپس با مصرف ۲۱ روزه مورفین (خوراکی و از طریق آب آشامیدنی) موشها معتاد شدند. با خونگیری مجدد از موشها اندازهگیری هورمونها مجدداً (گروه معتاد ۵۰=n) انجام گرفت. در مرحله بعد موشهای معتاد به دو گروه تقسیم شدند. در گروه اول با تزریق نالوکسان (mg/kg ۲) سندروم ترک فارماکولوژیک ایجاد شد (نالوکسان پستیمار). در گروه دوم با قطع مصرف مورفین (بعد از ۲۱ روز) علایم سندروم ترک فیزیولوژیک مشاهده و بررسی شد. پس از بروز علایم سندروم ترک در دو گروه فیزیولوژیک و فارماکولوژیک، خونگیری و اندازهگیریهای هورمونی مجدداً انجام گرفت. در گروه جداگانهای قبل از مصرف مزمن مورفین، نالوکسان به صورت پیشتیمار تزریق و سپس مقادیر هورمونی اندازهگیری و با گروههای دیگر مقایسه شد (۲۰=n). نتایج: مقادیر T۳، T۴ و TSH طی مصرف مزمن مورفین به ترتیب ۸۳/۱۷ و ۱۵/۳۹ درصد کاهش یافت، TSH بدون تغییر بود و T۳UP به میزان ۱۶/۱۸درصد افزایش معنیدار یافت. مصرف نالوکسان پس تیمار (ترک فارماکولوژیک) سبب افزایش معنیدار اثر کاهشی مورفین بر T۳ و کاهش اثر افزایشی مورفین بر T۳UP گردید. تزریق نالوکسان پیشتیمار در هیچیک از اثرات مورفین بر هورمونهای مذکور تغییر معنیداری ایجاد نکرد. نتیجهگیری: کاهش T۳ و T۴ در دوره مصرف مزمن مورفین و عدم تغییر بارز میزان TSH در این دوره نشان دهنده عواملی است که خارج از محور هیپوتالاموس ـ هیپوفیز در تغییر این هورمونها مؤثر است. با توجه به افزایش معنیدار T۳UP در دوره مصرف مزمن مورفین، احتمال افزایش ساخت پروتئینهای متصل شونده به هورمونهای تیروئیدی بالا رفته به این ترتیب میتوان کاهش هورمونهای مذکور را طی مصرف مزمن مورفین توجیه کرد.
فاطمه هداوندسیری، دکتر داود خلیلی، دکتر سید سعید هاشمی نظری، دکتر افشین استوار، دکتر علیرضا مهدوی،
جلد ۲۲، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: بیماریهای قلبی عروقی اولین عامل مرگ در ایران بوده و مسئول ۴۶% از مرگها میباشد. برنامه ی ایراپن (IraPEN) با رویکرد محاسبه خطر ۱۰ ساله برای بیماریهای قلبی عروقی، برای کنترل عوامل خطر اصلی بیماریهای غیرواگیر در ایران، از برنامه جامع WHO-PEN اقتباس شده است. در مطالعهیحاضر میزان پایبندی شرکتکنندگان در برنامه ایراپن(IraPEN) به زمانبندی مراجعات توصیه شده توسط مراقب سلامت، براساس خطر قلبی عروقی آنان، بررسی شد. مواد و روشها: برنامه IraPEN در ابتدا، از سال ۱۳۹۶- ۱۳۹۴، بصورت آزمایشی در ۴ شهرستان نقده، مراغه، شهرضا و بافت اجرا شد و تاکنون ادامه دارد. در برنامه ایراپن؛ خطر بیماریهای قلبی عروقی، توسط سامانهی سیب (سامانه یکپارچه بهداشت) با کمک چارت ارزیابی خطر سازمان جهانی بهداشت محاسبه میشود و افراد را در چهار گروه خطر کم، متوسط، نسبتا زیاد و زیاد قرار میدهد. در مطالعهی حاضر مراجعات ۱۶۰۸۳۳ نفر در فاصلهی بیش از یکسال برای اندازه گیری میزان پیروی افراد از زمانبندی مراجعهی منظم در فاز آزمایشی اجرا برنامه، پیگیری شد. یافتهها: در چهار شهرستان محل اجرا، پیروی از برنامه پایین بود. میزان پیروی کلی در مطالعه معادل ۱۹/۷۳ % و مراجعه در زمان مقرر در زنان بالاتر از مردان بود (۲۱/۹۸ % در مقابل ۱۶/۳۷ %) . میزان پیروی در افراد با خطر کم (کمتر از ۱۰ درصد) پس از مراجعه اول بیشتر بود و بعد از مراجعه دوم کاهش یافت. پیروی در خطر نسبتا زیاد و زیاد (به ترتیب ۳۰-۲۰ درصد و بیشتر یا مساوی ۳۰ درصد) پس از مراجعه اول کم بود، اما پس از مراجعه ۲ و ۳ افزایش یافت. نتیجهگیری: در افراد شرکتکنندهی پژوهش، میزان پیروی از درمان پایین بود و پیروی زنان بالاتر از مردان بود که نشاندهندهی توجه کمتر مردان به وضع سلامتی خود و اقدامات مراقبتی است. بین شهرستانهای پایلوت برنامه، نیاز به آموزش بیشتر برای روشن شدن اهمیت مراقبتها و بهبود پیروی از برنامهها دیده میشود.
سمیه درخشان، دکتر داوود خلیلی، دکتر کوروش اعتماد، دکتر سیدسعید هاشمی نظری، دکتر امیر کاوسی، فاطمه هداوند، علیرضا مهدوی، دکتر افشین استوار،
جلد ۲۳، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: بسته مداخلات اساسی بیماریهای غیرواگیر سازمان جهانی بهداشت (WHO-PEN)، امکان پیشگیری، تشخیص و مدیریت زودهنگام بیماریهای قلبی-عروقی، دیابت، بیماریهای مزمن تنفسی و سرطان را فراهم میکند. برنامه اﻳﺮاﭘﻦ (Ira-PEN)با بومیسازی WHO-PEN برای جمعیت ایرانی ﻃﺮاﺣﻲ و از سال ۱۳۹۴ به صورت آزمایشی در ۴ شهرستان ﻧﻘﺪه، ﻣﺮاﻏـﻪ، ﺷﻬﺮﺿﺎ و ﺑﺎﻓﺖ اجرا و سپس در کل کشور اجرایی شد. هدف ما بررسی شیوع عوامل خطر قلبی-عروقی درمردان و زنان مراجعهکننده به مراکز بهداشتی بود. مواد و روشها: دراین مطالعه از دادههای سالهای ۱۳۹۵و۱۳۹۶ افراد بالای۳۰ سال مراجعهکننده به مراکز در مناطق آزمایشی استفاده شد. ﺧﻄﺮ۱۰ﺳﺎﻟﻪ قلبی-عروقی توسط نرمافزار سیب به عنوان یک سیستم اطلاعات یکپارچه سلامت با استفاده از نمودار پیشبینی خطر WHO/ISH ﺗﻌﻴﻴن شده است. افراد در چهار گروه خطر: کم (<۱۰%)، متوسط (۲۰-۱۰%)، نسبتا زیاد (۳۰-۲۰%) و زیاد (>۳۰%) طبقهبندی شدهاند. یافتهها: دربین ۱۶۰۲۲۳ نفر (۵۸/۱ % زن) شیوع دیابت (فاصله اطمینان ۹۵%) در مردان و زنان به ترتیب ۸/۵ % (۸/۸-۸/۳) و ۱۲/۹ % (۱۳/۱-۱۲/۷) بود که حدود یک سوم موارد آنها ناشناخته بودند. شیوع فشارخون بالا (فاصله اطمینان ۹۵%) در مردان و زنان به ترتیب ۱۵/۶(۱۵/۹-۱۵/۳) و۲۳/۲ (۲۳/۵-۲۲/۹) بود و فشارخون بالای ناشناخته ۴۰% از فشارخون بالا درمردان و ۲۰% درزنان را شامل میشد. حدود ۹% مردان و ۱۵/۷ % زنان دچار هایپرکلسترولمی بودند. بیش از ۴% مردان و حدود ۵% زنان خطر ۱۰% یا بیشتر داشتند. نتیجهگیری: زنان مراجعهکننده به مراکز بیشتر از مردان بودند و به نظر میرسد زنان پرخطر برای کنترل بیماریهای خود به این مراکز مراجعه میکنند. با توجه به خطر بالاتر مردان برای ابتلا و مرگ ناشی از بیماریهای قلبی-عروقی، تشویق و پیگیری مردان برای کنترل عوامل خطر پیشنهاد میگردد.